پيام
+
در* چشمهاي خوني *ات
تهران قدم ميزد
در
*چشمهاي خوني طهران*
گمات کردم
در
کافههاي پر شده...
در
دود و تنهايي...
در بُهت نيم خالي ليوان گمات کردم
*هر روز
در يک روزنامه مثلهات کردند
در
صفحههاي کاهي کيهان
گمات کردم*
تاريخ
از چشم سفيد دفترت
تا ريــ
ـخــ
ــت...
*در خاطراتِ مادرم ايران!
گمات کردم*
________________________

جبهه مقاومت اسلامي
95/11/7
حضورپنهان .
در رقصِ چاقو/ خوردهي سرهاي نيشابور/
در چشمهاي خالي کرمان/
گمات کردم/
در شعر گفتن.../
در حياط کوچک پاييز.../
در دستهاي بسته ي زندان گمات کردم/
در گورهاي دسته جمعي
شعر ميخواندي!/
در شعرها...
اي روح سرگردان!
گمات کردم/
*طهران*
*طناب دار شد...*
*طهران رَگات را زد...*/
*حمام فين*
*تکرار شد طهران... رگات را زد*/
بر چوبههاي خوني ميدان گمات کردم/
در اعتراضات بهارستان گمات کردم
حضورپنهان .
*شعر از سيد احمد حسيني *
حضورپنهان .
از* طبقه ي اول _اول شرقي // انتشارات نيماژ*
حضورپنهان .
.